تیر ۱۸، ۱۳۸۵

ای ز بود تو هست بود و وجود
تویی موجود در وجود وجود
نیست سود از زیان و مایه تلف
چون ز بازار تست سود وجود
مجمر دل پر آتش عشق است
تا بسوزد بذوق عود وجود
قبله روح را تویی محراب
ای تو مسجود بر سجود وجود
این زمین چیست مشت خاک عدم
آسمان هم غبار دود وجود
نیست غیر از وجود او چیزی
حاصل از بود و از نبود وجود
چیست صبح سپید و شام سیاه
زیر این خیمه کبود وجود
چون بخاری بگفت بشنودی
بشنو از واجب الوجود وجود
شاعر ناشناخته