معاشران گره از زلف يار باز کنيد
شبی خوش است بدين قصهاش دراز کنيد
حضور خلوتِ انس است و دوستان جمعاند
و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد
رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند
که گوشِ هوش به پيغامِ اهلِ راز کنيد
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد
ميانِ عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد
به جانِ دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنيد
نخست موعظهی پير صحبت اين حرف است
که از مصاحبِ ناجنس احتراز کنيد
گر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لبِ يارِ دلنواز کنيد