اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۴


به نام خدا
شکوفه ای در راه میوه شدن است و نیز
میوه ای در راه نجات بشر از ویروس تمدن
که چون کرمهایی بر درختان دروغ طبیعت به بار می نشینند
یک سال گذشت با هیچ باوری که تغییر نکرد
و هیچ قانونی که عدالت را تعریف نکرد
سالی دیگر و عاقبتی مکرر ، در دیاری که قانون برای همه است
و عدالت برای هیچ کس
ساتورها آماده اند برای از ریشه بر افکندن نژاد من
جلادان چرب کرده سیبیل تاریکی را بر پیکر اجدادم
تازیانه می زنند
و نظام که چه بگوییم
بی هیچ ناظمی منظم است به دروغ
عقربه های ساعت نیز چون مار زنگی
بر ثانیه به ثانیه هر لحظه ام نیش می زند
وکامی نیست بر زخم مدامم
اینجا نفیر باد هلهله مرغان مهتاب را به دشنام بدل می کند
افریطه شوم بختی کجایی که ببینی افسانه ات زنده شده...0

هیچ نظری موجود نیست: