آذر ۱۳، ۱۳۸۶




به قرق ماه چشم می دوزد
در آسمان
و خیال مسافری را که از شب می آید به تصویر می کشد
"مسافر خسته من ، امشب هم نیامدی"
و او باز ، چینی تنهاییش را بند می زند


۱ نظر:

ناشناس گفت...

دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت میکند .
نوشته هایت را میخوانم . زیبا مینویسید . کتاب بخوان دوست خوبم . به ما نیز گاهی سر بزنید .
یا حق .
گیسو .