آبان ۱۴، ۱۳۸۴

آونگاه
آونگاه
آونگاه من
خدای بادها خدای آبها
خدای خورشد
و خدای من
همه را فرا خوانید
خدای من تنهاست خدای من غمین است
خدای من به بی پناهیه خود می اندیشد
به من می اندیشد
که به پناه او می اندیشم
خدای من
به آونگاهم فرا می خواندم
گناه هایم را می بخشاید
غسل تعمیدم می دهد
و آمرزیده می شوم
پس دهان از شوکران لبریز می کنم
و در آونگاهم بر معبر زمان محو می شوم
و او باز به من می اندیشد
به پناه من می اندیشد
و من دیگر به هیچ چیز نخواهم اندیشد
جز به
آونگاهم

هیچ نظری موجود نیست: