بهمن ۲۱، ۱۳۸۳


ز خاک من اگر گندم بر آید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سر آید
میا بی دف میا بی دف
بی دف میا به گور من زیارت
که در بزم خدا غمگین نشاید
مرا حق از می عشق آفرید است
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی . منم مستی
و اصل من می عشق
بگو ! از می بجز مستی چه زاید
.

هیچ نظری موجود نیست: