فروردین ۱۳، ۱۳۸۵

خون سرخ
سرخ
خون بر نقش خیال
بر یک رویای ساده در شبانگاهی
نسوج در مغزم فریاد می کشند
خون را پس می زنند و
فریاد می طلبند
بند بند شعر هیاهویی خواهد بود
از عمق هزار فریاد
سیلی خروشان که بر کاغذ می رود
سنگین ورام
تن من در چهار راه تاریخ بر صلیب
چون مسیحی باز مصلوب
در گذر گاه تاریخ
تن من و هزارن تن چو من.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam
Ghashang bood mr30
last_son