: در گوشه کنار شهر ما
خدایا
هر جا که باشم آسمانت همین رنگ است
و شبا هنگامت را
مرا ستاره ای نیست
صبح بی معنای من از خواب بیدار می شود
و شب بی معنای من به خواب می رود
از عمق پوچ برق نقره ای ، تیغ با رگ ام
مرگ نقرای با سرنگ ، در عمق پوچ نئشگی
و یادگارنقره فام مهتاب
از خواب ستاره بیدار می شوم
دوباره کوچک می شوم
هم عرض مخروط سرنگ،
دوباره در لذت موزیانه افیون
به یادگار نقره فام مهتاب فکر می کنم
مرثیه ام
تنها
برای یک رویا
رویای آسمانت
در شبی که پل عبورم
غبار نقره ای مهتاب باشد
۴ نظر:
mamnon, be ham chenin, soodaroo
وبلا گتون قشنگه
اونورا هم بیاین
وبلا گتون قشنگه
اونورا هم بیاین
وبلا گتون قشنگه
اونورا هم بیاین
ارسال یک نظر